شاهزاده جامیونگ: جومونگ 3
افسانه ای هست که می گوید 2000سال پیش ،در امپراطوری نانگنانگ،طبل افسانه ای جامیونگی بود که زمان حمله دشمنان ،خود به خود صدا میداد.
شاهزاده جا میونگ و شاهزاده ناک رانگ در یک روز و یک زمان از دو مادر و یک پدر متولد می شوند.
راهبه ها میگویند که یکی از این دو شاهزاده زن،ناجی کشور و دیگری ویران کننده ان می شود.
مادر شاهزاده ناک رانگ از قدرت خانوادگی اش استفاده میکند تا بتواند دخترش را به عنوان ناجی کشور معرفی کند و به همه القا کند که دختر او ناجی است نه ویرانگر، اما شاهزاده جامیونگ که تهمت ویرانگر کشور را به او میز نند،با کمک مادرش از مرگ فرار میکند و در بین مردم عادی بزرگ میشود.وقتی می فهمد که اصل او به کجا برمیگردد به خانواده دربار برمیگردد و باعث دعوا ها و کشمش های جدیدی بین درباریان می شود.
شاهزاده هودونگ (پسر موهیول،نتیجه جومونگ) شاهزاده کشور دشمن و شاهزاده جامیونگ به یکدیگر علاقه مند می شوند اما دست تقدیر نمیگذارد با هم باشند.
شاهزاده ناک رانگ هم به شاهزاده هودونگ علاقه پیدا میکند و سعی میکند با دادن طبل جنگی مرموزشان به شاهزاده هودونگ ،او را از ان خود و به خود علاقه مند کند .....شاهزاده جا میونگ برای نجات کشور میجنگد و در نهایت مجبور میشود شمشیرش را به سمت عشقش ،شاهزاده هودونگ.....